تو رفتی و کسی دیگه با من کاری نداره. من با چه هدف و امیدی نامهی خودکشیتو ببرم نشون بدم؟ باور نمیکنن. حتی منم باور نمیکنم. میترسم نامه نتیجهی یکی از اون خلصههای حضور تو باشه. که خودم نوشته باشمش. من غرق عادت تو شدم. ازم برمیاد نوشتن یه نامه با لحن و دستخط خودت.
دیشب خواب دیدم اومدی خونهام داری پفک رو از کابینت درمیاری با ماست موسیر میاری میذاری رو میز کوچولوی کنار تختم. میگی واسه بعدش. و تو آغوش هم گم میشیم.
صبح که بیدار شدم فقط سه قطره اشک ریختم. کاش اینجا بودی اشکامو میبوسیدی.
درباره این سایت