چشمامو می‌بندم. یاد تو می‌افتم. همه چیزِ تو. لب‌های همیشه سردت. دستای نرمت. آغوش گرمت. چه کلیشه‌ای و غم‌انگیزن این جملات.
کلمه‌ها دیگه به درد نمی‌خورن. کاش میشد حسم رو منتقل کنم.
سرگیجه دارم. به محبت‌های بقیه واکنش نشون نمیدم. صورتت دور سرم می‌چرخه. معده‌ام به نبودنت عادت نکرده. گردنم بی‌تاب لمس شدن توسط انگشتاته.
تو شلوغی‌های این روزا جات خالیه. سرم گیج می‌ره. کسی نیست دستمو بگیره زمین نخورم. هی می‌افتم. می‌ترسم محو شم از رو زمین ماکان.
زمان زیادی رو به شجاع و قوی بودن گذروندم. بذار از شلوغی‌های این روزا بدون تو بترسم.
کاش اسمتو صدا نمی‌زدم. میترسم بلند صدات کنم، مرگت واقعیِ واقعی شه. الان هنوز نمردی، نرفتی، نشستی اینجا روی صندلی. من رو پات نشستم دارم برات می‌نویسم. مثل همیشه نگاهم می‌کنی. میگی چقدر چشمات قشنگن عزیز من. می‌گم نگام نکن حواسم پرت میشه. میگی خوشگلی، دوس دارم نگات کنم. سرتو به سرم می‌چسبونی. ارتباط برقرار میشه. متصلیم.
بذار بترسم.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها